یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۵

اسرائيلي ها در باز سازي مناطق زلزله زده به ايران كمك ميكنند

همزمان با اظهارات احمدي نژاد در مورد نابود كردن اسرائيل و تكذيب هالوكوست, مهندسان اسرائيلي هم اكنون در ايران به بازسازي مناطق زلزله زده كمك ميكنند. لطفا اين خبر را بخوانيد ونظرات خود را براي من بفرستيد.

خودم فكر ميكنم كه يك اشتباه روزنامه نگاريست وحتما در طي چند رور آينده از طرف همان روزنامه تكذيب خواهد شد.


بنا به تقاضاي چند تن از دوستان خلاصه اي از ترجمه اين مقاله را اضافه ميكنم:
خلاصه اين گزارش چنين است كه با وجود اظهارات ضد اسرائيلي مقامات ايراني, ايران از كمك مشاوران زير بنا سازي اسرائيلي براي باز سازي مناطق زلزله زده استفاده ميكند. مشاوران اسرائيلي از طريق يك شركت هلندي متعلق به اسرائيلي ها وبا اجازه از اسرائيل تا بحال چندين بار به ايران مسافزت كرده اند. از موقع ورودشان به ايران تا خروج آنها با يك گارد مخصوص از طرف دولت ايران همراهي ميشوند. نكته ديگر ايران بطور غير مستقيم از اسرائيل ماشين آلات كشاورزي, دانه هاي گياهي , وسيستم هاي تصفيه آب خريداري ميكند
.

چهارشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۵

چراغي كه به خانه رواست


چندتا از دوستان در پست قبلي كه با عنوان خرابكار انتحاري است برايم كامنت گذاشتند كه بهتر ديدم جواب ها را از نظر خودم دراينجا بنويسم.
به اين امر كاملا معتقد هستم كه همانطور كه انتقاد از خود وانتقاد پذيري يكي از اساس پيشرفت در زندگي هر فرد هست , انتقاد آشكار وآزادي بيان در هر جامعه هم يكي از اساسي ترين اصولي است كه ميتواند در پيشرفت آن جامعه كمك كند. متاسفانه اين اصل در ايران وجود ندارد وهمانطور كه در پستي با عنوان آزادي نوشته بودم سران ودست اندركاران در ايران براي فريب مردم عامه وبراي اينكه حواسشان را از مسائل داخلي پرت كنند, مرتبا داداز اسرائيل وفلسطين ميزنند. نميدانم كه مريم عزيز كه برايم كامنت گذاشته در ايران زندگي ميكند يا نه اما منهم ميخواهم از او بپرسم آيا تا بحال انتقاد آشكاري از اعدام هايي كه در ايران شده وميشود كرده ايد? آيا براي بازيابي حقوق 50 درصد ار مردم ايران يعني خانم ها فعاليت داشته ايد? آيا ترس از انتقاد كردن آشكار بشما اجازه ميدهد كه فقط به اين موضوع ها فكر كنيد? آيا فكر كرده ايد كه در دوراني كه ارتش روسيه صدها مسلمان را با فجيه ترين وضعي در چچنيا به قتل ميرساند چرا دولت اسلامي ايران جيكش هم بالا نيامد ودر مقابل كشته شدن يك فلسطيني بيگناه را با آب وتاب گزارش ميداد? آيا جوابي براي اين سوال داريد كه چرا در سالهاي اخير هزاران دختر ايراني بصورت برده در كشورهاي عربي خريد و فروش ميشوند? و هزاران سوال ديگر كه مربوط به جان ومال مردم ايران ميشود شما را بخود مشغول كرده است?
مريم عزيز با اينكه من وفرزندانم در اين محيط زندگي ميكنيم وبارها اتفاق افتاده كه روز يا ساعاتي قبل از انفجار در مكانهائي كه خرابكار انتحاري منفجر شده عبور كرده ايم وطبعا اين موضوع ما رابفكر مياندازد كه ما هم باتفاوت هاي كم زماني ميتواتستيم جزو قرباني هاي ترور باشيم وبا اينكه وقتي به اطراف نگاه ميكنيم وميبينيم كه اين قرباني ها در همسايگي خانه ما در بين همكاران , آشناها فراوان هستند,هيچگاه خواهان تلافي وخون ريزي مردم بيگناه فلسطيني نبوده ايم واين احساس در تمامي مردم حتي خانواده هائي كه بر اثر ترور قرباني داده اند وجود دارد. خواهش ميكنم يكبار ديگر پست مربوط را بخوانيد. مردم فلسطين مانند مردم در چند كشور ديگر بازيچه اي در دست رهبران يا گروه هاي افراطي ديگر هستند. براي مثال در چند سال اخير گروه هاي مختلف فلسطيني روزانه ده ها موشك بابرد كم كه ساخت خودشان است بطرف شهرهاي اسرائيل پرتاب ميكنند كه باعث صدمات جاني ومالي فراواني ميشوند . اين گروه هاقلب مركز زندگي ومركز تجمع خانواده هاي فلسطيني را براي پايگاه پرتاب موشكها برگزيده اند همچنين كارگاه هاي ساخت اين موشك ها در طبقه اي در ساختمانهاي مسكوني ميباشد. با اينكه سياست اسرائيل در مقابل صدمه به شهروندانش تا كنون سياستي خشن بوده است, بخاطر جلوگيري از تلفات در بين مردم فلسطين در اين مورد سياست خودداري وتسلط به نفس را پيش گرفته با اينكه اينكار به قيمت زيانهاي جاني ورواني و زيان هاي مالي در پيش مردم خودش ميشود . حدود يكسال پيش در اثر انحدام كردن يك كارگاه بمب سازي در عزه توسط هليكوپترهاي اسرائيلي چندين فلسطيني بيگناه كشته شدند. به اين خاطر ده ها خلبان اسرائيلي وصدها سرباز ودرجه داران ارتش به عنوان اعتراض تقاضاي پايان خدمت خود را به ارتش ارائه دادند همينطور صدها جوان آماده بخدمت تقاضاي خود را براي معافي از سربازي زير عنوان نارضائي وجدان به ارتش ارائه دادند. بايد تذكر داد كه در اسرائيل اين علت براي سرپيچي از خدمت سربازي قانونيست. همچنين دولت از طرف احزاب مختلف وگروه هاي مختلف مورد تقبيه قرار گرفت.
وقتي كه اهود بارك در زمان نخست وزيريش تصميم گرفت كه آن قسمت از خاك لبنان را كه بخاطر جلوگيري از پرتاب موشكها بجانب شهركهاي مرزي اسرائيل در جنگ شالوم هگاليل بصرف اسرائيل در آمده بود بطور يك جانبه تخليه كند, تعدادي با اينكه اين كار رالازم ميدانستند, با آن مخالف بودند دليل مخالفت را هم اينطور توضيح ميدادند كه اين امر براي عربها غير قابل درك است , آنها مايلند كه هر تغيير توسط جنگ بوجود بيايد كه در پايان يا داد وفرياد بزنند كه حق ما پايمال شد وبه ايصورت مردمان تحط تسلط خود را به كوچه وخيابان وبدادن شعار وادار كنند تا اين دست اندر كاران بتوانند برحكومت خود ادامه دهند ويا از راه جنگ پيروزي خود را نشان دهند تا ملت شيفته وفريفته آنها شوند و با اين امر به حكومت خود بر مردم ادامه دهند. همين امر هم در تخليه نوار عزه توسط اريئل شارون روي داد و امروزه بر طبق گفتار سران خماس حتي اگر اسرائيل برنامه كامل خود را در تخليه تمام زمينهاي اشغالي به انجام برساند اين امر كافي نيست وخماس به جنگ عليه اسائيل ادامه خواهد داد.
سران اسرائيل هركدام مايلند كه نام آنها در تاريخ به عنوان امضا كننده صلحنامه بين اسرائيل واعراب ثبت شود وبهمين خاطر هم حاضرند دست بكارهاي شاقي بزنند . وقتي كه اهود باراك در كمپ ديويد با عرفات وكلينتون به مذاكره نشست, بعد از اينكه در نكات مختلفي به توافق رسيدند براي اينكه كار صلح را يكسره كند به اين خواسته بزرگ عرفات يعني سپردن اورشليم شرقي به فلسطيني ها پاسخ مثبت داد كاري كه بقول مفسران سياسي مورد تعجب تمام دنيا از جمله كلينتون , عرفات ودست چپيان اسرائيلي قرار گرفت. برخلاف سران اسرائيل, سران عرب مايلند كه نام آنها در تاريخ به عنوان كسي كه از راه جنگ وكشتار به هدف رسيده اند واگر هم به هدف نرسيده اند هر چه بيشتر كشته اند وبه كشتن داده اند ثبت شود. به همين خاطر هم عرفات با دست پاچگي مذاكرات را بهم زد ودوباره راه ترور راپيش گرفت و آرامشي كه بين دوجانب برقرار شده بود دوباره برهم خورد.
صلاح ديگري كه دست اندر كاران حكومت در كشورهاي عربي ودر فلسطين بكار ميبرند, شستو شوي مغزي مردم عامه با موضوع هاي پوچ ودروغين ووارونه است مثل مسائلي كه احمدي نژاد عنوان ميكند تا مردم عامه سرگرم باشند.
دست اند كاران حكومت در كشورهاي همسايه بخوبي آگاهند كه باوجود رسانه هاي گروهي جوانان تحصيل كرده وباسواد ممكن است كه به وسوسه آنها پي ببرند وسر به شورش بگذارند بنابراين براي شستو شوي مغزي دادن آنها دركتب درسي حتي تاريخ را وارونه جلوه ميدهنديا بتحريك آنها ميپردازند وحتي در كتوب علوم وريزي از نمونه هائي استفاده ميكنند تا كينه ونفاغ هميشه در قلب آنها باقي بماند. براي مثال در كتابهاي درسي فلسطيني ها عنوانهاي ضد يهود وتحريك ضد يهود با آب وتاب فراوان گنجيده شده حتي در كتابهاي حساب ابتدائي براي تعليم عمل جمع وتفريق از نمونه هائي چون " از چندين وچند يهودي چندين وچند را ميكشيم چند تا باقي ميماند?" استفاده ميكنند. اين امر علاوه بر آن باعث ميشود كه از كودكي حل مشكلات را بين مردم فقط توسط كشتن يا كشته شدن بدانند درنتيجه حتي در حل مسائل بين افراد خانواده ان هم دست بردن بصلاح گرم يا سرد وكار طرف را يكسره كردن بسيار متداول است.
بايد سنجيد كه آن آرزوها كه يكي از دوستان ناشناس اشاره كرده بود توسط چه كسي از آنها گرفته ميشود يا آن كمبودها كه مريم عزيز اشاره كرده بود توسط چه كسي ايجاد ميشود يا چه كساني مانع حل آنهاست.? وديگر اينكه همان مساله گوسفند قرباني كردن را كه براي كاپتان حميد نوشتيد اين گفته مرا در مورد شستشوي مغزي تاييد ميكند.
مريم عزيز پيشنهاد دارم يكبار ديگر پست مرا با عنوان خوابم خير بخوانيد وببينيد كه سلاح هاي هسته اي را فقط در مقابل فقر نياورده ام بلكه اين هم همان موضوع شستشو مغزي است كه بجاي اينكه دولت در وحله اول خودش را اصلاح كند( اعدام ها, سانسورها, شكنجه ها, پايمال كردن حقوق اكثر ملت و. . .) وبعد به فقر وفساد ومسائل ديگر بپردازد دوباره موضوعي را برپا كرده تا حواس مردم را پرت كند. فكر كنم باز اينبار هم موفق شده باشد.
در ضمن موضوع سلاح هاي هسته اي در اسرائيل موضوعي است كه تا بحال ثابت نشده اما اگر برطبق علائمي كه هست اين موضوع صحت داشنه باشد, آيا با خواست ايران براي اين سلاح قابل مقايسه است?
دولتهاي مختلف بخصوص دولتهاي اروپائي آگاهند كه اسرائيل از طرف كشورهاي دور نزديك همواره وبطور آشكار مورد تهديد به نابودي قرارداشته است ولي هيچگاه نابودي كشور ديگري را هم خواستار نبوده. واز جائي كه حتي در چند روز اول جنگ كيپور كه اسرائيل غافلگير شد وخطر نابودي را در يكقدمي خود ديد اگر واقعا هم سلاح هسته اي داشت آنرا بكار نبرد اين اطمينان را دارند كه از اين سلاح بسادگي استفاده نخواهد كرد.
در مقابل احمدي نژاد در همان زمان كه پيشرفت هسته اي رادرايران نويد ميدهد , نابودي اسرائيل را هم خواهان ميشود نظرات دولت ايران در ده هاي اخير نسبت به چندين كشور ديگر بر همه كس عيان است همچنين كمكهاي ايران به سازمانهاي خرابكاري بر هيچ كس نهان نيست.
نميدانم صدها دانشجوياني كه داوطلب شدند براي عمليات انتحاري به منافع اسرائيل يا امريكا آيا براستي اين هدف را دارند ويا تا چه حد تحت تاثير شستشوهاي مغزي قرار گرفته اند ولي بهترست بدانند كه صدها نيروي جوان ميتواند چرخهاي زيادي را در ايران بحركت در آورد كمترين كمكي كه ميتوانند انجام دهند اينست كه شايد بتوانند كمكي به پيشرفت فكري نسل جديد بكنند كه:
چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرامست.

سه‌شنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۵

قديمي ترين خط شعر فارسي


داشتم نوشته هاي ملا حسني را ميخوندم كه رسيدم به اين پستش راجع به انشاي علم بهتر است يا ثروت يا وبلاگ؟
ويكدفعه به چندين سال قبل برگشتم يادم مياد هر سال وقتي سال تحصيلي شروع ميشد سر زنگ انشا دبير ها اين عنوان را براي انشا نويسي ميدادند. يكسال دبير انشا عوض شد وآقاي ض كه آدم جوان وعاشق پيشه اي بود دبير ما شد. زنگ اول كمي از خودش بيان كرد واز خانمش كه چطور در دانشگاه با او آشنا شده بود وآخر سر هم يكي از همون عنوان ها را داد تا براي جلسه بعد ما شاگردان انشا بنويسيم. من با چندتا دوستان نگاهي بهمديگر كرديم كه معني اش اين بود كه دوباره روز از نو وروزي از نو. هفته بعد وقتي در منزل نشسته بودم وخواستم انشا بنويسم ديدم دستم پيش نميره. دست آخر چندين جمله انتقادي نوشتم كه خلاصه اش شكفه از اين بود كه هرسال درس انشا همان آش است وهمان كاسه وديگر اينكه هيچ معلمي راه نوشتن صحيح را بما نياموخته وبه اين خاطر هيچكس انگيزه اي براي نوشتن انشا ندارد.
وقتي كه آن به اصطلاح انشا را در مقابل كلاس خواندم بر خلاف انتظار آقاي ض نمره خوبي بمن داد وگفت كه سعي خواهد كه روش را تغيير دهد. از آن بعد گهگاه اشعاري در زنگ انشا خوانده ميشد. آقاي ض چند داستان از كليله ودمنه را بصورت شعر درآورده بود وكتابچه اي تهيه كرده بود كه آنرا بهمه كلاس هديه داد. اين كتاب را بهمسرش هديه داده بود ودر ابتداي آن شعري بود كه اينطور شروع ميشد
نگار من كه لطف زندگاني است گرانمايه تر از نقد جوانيست
واما اين دبير محترم در يكي از زنگهاي انشا كه همه اش در باره شعر وشعرا بود بما گفت كه قديمي ترين خط شعري كه در نوشته ها برجا مانده شعر زير است
آهوي كوهي در دشت چگونه روزا چون ندارد يار بي يار چگونه دوزا
كه روزا ودوزا بمعني خواهد رفت وخواهد دويد است.
البته نميدانم آيا بعد از آن شعر قديمي تري كشف شده يا نه اما اين شعر بعد از چندين وچند سال همچنان در ذهن من باقيست.
در ضمن دوران دبيرستان من در دبيرستان صمصمامي در اراك بود كه يكي از دوستان خوب وبا معرفت من از آن عكسي برايم فرستاه كه از اين قرا ر در حال تعمير است.
*******
يكنفر براي
راوي كامنت گذاشته بود راجع به غمگين بودن موسيقي اصيل ايراني و راوي هم جوابش را در پست آخريش براش نوشته بود. اما با اجازه راوي من هم ميخوام اين تفسير معلم موسيقيم را در باره موسيقي ايراني برايتان بازگو كنم. بگفته او موسيقي ايراني به سه قسمت تقسيم ميشود . موسيقي كه شنيدن آن انسان را به فكر فرو ميبرد, موسيقي كه شنيدن آن انسان را دچار نشاط دروني ميكند وموسيقي كه شنيدن آن بحدي انسان را بطرب مي آورد كه او را برقص ميآود. حال نميدانم تا چه حد اين تقسيمبندي درست است

دوشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۵

خرابكار انتحاري

از چند روز پيش مفسران پيش بيني كردند كه گروه هاي مختلف در بين فلسطيني ها براي اينكه نشان دهند كه هنوز فعال هستند, دست به خرابكاري در داخل اسرائيل خواهند زد . متاسفانه حدود چند ساعت پيش اين پيش بيني به واقعيت پيوست ويك خرابكار انتحاري خود را در ايستگاه مركزي تل آويو منفجر كرد وباعث قتل 8 نفر وزخمي شدن ده ها نفر ديگر شد.

در مورد پروفيل جواناني كه براي خرابكاري انتحاري برگزيده ميشوند تحقيقات فراواني انجام شده اما جالب ترين موضوعي كه به آن پي برده اند اينست كه اكثر دست اندر كاراني كه اين جوانان را بكار انتحار ميگمارند وبه آنها قول 70 باكره در بهشت را ميدهند, نه تنها خودشان وفاميل نزديكشان داوطلب يا برگزيده براي اينكار نميشوند بلكه فرزندان وجوانان فاميل خود را به خارج فرستاده كه هم دوراز اين جنگ وتلاطم باشند وهم بتحصيلات خود ادامه بدهند..

كمك هاي هنگفتي كه در زمان عرفات به فلسطيني ها ميشد بجاي اينكه صرف آباداني وپيشرفت مردم بيچاره فلسطين گردد توسط عرفات مستقيما به حساب هاي بانكي او در بانكهاي مختلف دنيا انتقال ميافت. از اين بودجه ماهانه بيش از 100 هزار دلار براي صوحا عرفات همسر او فرستاده ميشد كه زندگي مجللي را درپاريس همراه دخترشان بتواند داشته باشد. پس از مرگ عرفات جدال زيادي بين صوحا و سرداران فلسطين برسر حسابهاي بانكي بود تا بلاخره مبلغ بيش از 2 ميليارد آن از چنگ صوحا بيرون آورده ودر حسابي بنام صندوق عرفات واريز كنند. اين پول هم اكنون در اختيار سران فلسطين است اما آنها هم مانند عرفات مثل اينكه خيال ديگري در باره آن دارند.

چهارشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۵

خوابم خير . . . .

ديروز صبح وقتي وارد اداره شدم يكي از همكاران بشوخي ازم پرسيد اخبار راگوش دادي? شنيدي كه احمدي نژادتان چي گفته? گفتم نه مگر دوباره چه دسته گلي به آب داده? واو درپاسخم گفت كه احمدي نژاد بمردم گفته كه امشب يك خبر مهم را بمردم ميدهد.

نشستم پشت ميزم كارها زياد بود ووقت نداشتم سري به اينترنت بزنم وببينم راستي چه خبر شده. پيش خودم فكر كردم كه چه خبر مهمي براي ملت دارد كه آنها را براي شنيدنش مشتاق وكنجكاو كرده . مسائل ومشكلات و بدبختي هاي ملت ايران را يكي يكي پيش خودم مرور كردم وفكر كردم كه حتما جناب احمدي نژاد بخود آمده و راه حلي براي چندي از آن مشكلات را ميخواهد بمردم مژده دهد. پيش خودم صداي احمدي نژاد را ميشنيدم كه ميگويد:

ملت ايران امروز نقطه عطفي است در روش ما نسبت بشما ما به اين نتيجه رسيديم كه رفاه وآزادي ملت از همه چيز بالاتر است وازامروز تمام نيرو ومنابع را صرف پيشرفت اين مسائل خواهيم كرد.

آزادي بيان, تساوي حقوق,

آزادي زنان وتساوي حقوق آنها نسبت بمردان و مناسب با جامعه امروزي.

آزادي زندانيان سياسي.

آزادي مطبوعات.

طرح برنامه هاي كوتاه مدت ودراز مدت براي بكار بردن درآمد دولت براي مبارزه با فقر وبيكاري

كمك به طبقات مردم بي بضاعت براي جلوگيري از فساد تحميل شده وبازگرداندن آبروي وحيثيت ايراني كه چنديست كه برخلاف مقامش در طول تاريخ گذشته, هم اكنون مانند دستمال كثيفي در دست مردم كشورهاي مجاور قرار گرفته شده.

طرح برنامه هائي براي جلوگيري از فساد ورشوه خواري دربين اشخاص مصدر كار.

تعيين حقوق مينيمم براي كارگران و كارمندان و رسيدگي به حقوق بازنشتگي آنها .

و . . . .

و . . . .

و . . . .

تا شب كه بمنزل برگشتم رسيدگي به صدها موضوع ديگر راپيش خودم بررسي ميكردم و به خودم نويد ميدادم كه تغييراتي كه لايق ملت است وبايد انجام شود بزودي رخ خواهد داد اما اما وقتي با بي صبري روبروي تلوزيون نشستم وبه اخبار گوش دادم بقيه را خودتان بهتر ميدانيد . . . .

خوابم خير . . . .

شنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۵

تار


از كودكي علاقه زيادي به موسيقي اصيل ايراني داشتم مخصوصا به موسيقي كه همراه با تار بود. در اون زمون مدرسه ها يكسره نبود ظهرها ساعت 12 برميگشتيم خونه ودوباره ساعت دو ميرفتيم مدرسه. راديو هرروز ساعت يكربع به يك موسيقي تنها داشت كه از آثار نوازندگان بزرگ ايراني پخش ميكرد ومن هرروزبه اون گوش ميدادم. علاقه زيادي داشتم كه نوختن تار را فرا بگيرم اما در اراك معلم تار نبود فقط يكنفر بود كه ويولن ياد ميداد كه چندتا از دوستان پيشش تعليم ميديدند. در دوران تحصيلات دانشگاهي در تهران هم موقعيت ايجاب نكرد تا نواختن تار را ياد بگيرم
روزگار همينطور گذشت ومن هم به شنيدن موسيقي ايراني اكتفا ميكردم گهگاهي هم در جمع دوستان زمزمه اي ميكردم يه مدت هم با يكي از دوستان كه سنتور مينواخت چندتا ترانه ضبط كرديم ولي اون نوارها را در ايران جاگذاشتم ونميدونم چي بسرشون اومد. در اسرائيل چندين گروه هاي كوچك نوزنده هستند كه معمولا ويولن , تار وتنبك ميزنند ودر مجالس ايروني اونها را دعوت ميكنند. هميشه تو اينجور مجالس سرصحبت را با تار زن اين گروهها باز ميكردم وازشون ميپرسيدم اگه ميتونند نواختن تار را ياد بدند اما هميشه جواب منفي بود. داشتم خيال نواختن را از سر بيرون ميكردم تا اينكه از برگزاري يك سمينار دو روزه در يكي از دانشگاه هاي اسرائيل در باره ادبيات فارسي باخبر شدم. فورا براي شركت در اين سمينار ثبت نام كردم. اين سمينار دو روزه بود كه دراون چندين سخنران اسرائيلي كه به پژوهش در زمينه فرهنگ وادبيات فارسي ميپردازند وچند تن هم از كشورهاي ديگر شرگت داشتند. علاوه برتمام موضوعات جالبي كه جزو برنامه هاي سمينار بود, موضوعي هم با عنوان بررسي موسيقي ايراني نظرم را جلب كرد.
اين سمينار با استقبال فراواني هم از طرف ايراني ها وهم ازطرف غير ايراني ها روبرو شد تا جائي كه گردانندگان آن مجبور شده بودند كه سمينار را در تالار مركزي دانشگاه كه گنجايش صدها نفررا دارد برگذار كنند وهمچنين در چتد تالار مجاور بر روي صحنه پخش كنند. سخنرانان به زبان عبري و انگليسي سخن ميگفتند و قطعاتي كه از اشعار وادبيات بود به فارسي وباترجمه آنها بيان ميشد. وقتي كه نوبت آن قسمت از برنامه كه راجع به تاريخچه موسيقي ايراني بود رسيد ووارد سالن شديم, روي سن يك تار ,يك كمانچه ويك ضرب گذاشته بودند كه من فكر كردم براي دكور است. سخنران يك فرد چهل ساله بود كه معلوم شد فارغ التحصيل از آكادمي موسيقي دانشگاهي از تاجيكستان است. ايشان از تمام تاريخچه قديم وجديد موسيقي ايراني بحد شگفت انگيزي آگاهي داشت . از تاريچه سازهاي ايراني, ترانه سرايان خواننده گان و از دستگاه ها وچگونگي پدايش آنها سخن فراوان گفت وحتي از خوانندهگان وموسيقي دانان ايراني كه در نقاط مختلف دنيا بسر ميبرند داد سخن داد و بعنوان حسن ختام تار را در دست گرفت و دونفر ديگر را كه آنها هم ايراني نبودند براي نواختن كمانچه وتنبك بروي سن فرا خواند و اين گروه با مهارت خاصي آهنگ مرغ سحر را اجرا كردند. با اين كار عطش ديرينه من به نواختن تار بيدار شد. بعد از چند روز موفق شدم با او تماس بگيرم و ومعلوم شد كه ايشان به تعليم يك گروه بزرگ نوازنده سازهاي ايراني اشتغال دارند ومرا به اين كلاس دعوت كرد ......
ادامه دارد . . . . .