این شعر متن آهنگی است که سراینده و آهنگسازِ آن امیتای نعمان و رُن الیران و تئودور بیکل آنرا اجرا کرده اند.
از درخشش لبخندت
از درخشش لبخندت خورشید تیره است
شکوهش جوانیم را در صحرای آرامت به آتش کشیده
بیهوده بر من مخند
راز چشمانت بر من آشکارست که بمن میگویند که من معشوق تو هستم
اما تورا در غروب دیدم,
و در اندیشه های درونم در بند تو اسیرم
بیا , بیا, بیا بسویم
اینهم شعر به عبری:
לְאוֹר חִיּוּכֵךְ כָּהָה הַשֶּׁמֶש
וְזִיוֹ יָקְדוּ נְעוּרַי בְּנֹעַם מִדְבָּרֵךְ,
שָׁוְא תְּהַתְּלִי בִּי, סוֹד עֵינַיִִךְ
הֵן נִגְלָה לִי, שָׂחוּ רָמְזוּ לִי כִּי אֲנִי דוֹדֵךְ.
אַךְ רְאִיתִיךְ עִם עֶרֶב
וַהֲגִיגַי לָךְ טֶרֶף,
בֹּאִי נָא, בֹּאִי נָא, בֹּאִי אֵלַי.