سه‌شنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۵

قديمي ترين خط شعر فارسي


داشتم نوشته هاي ملا حسني را ميخوندم كه رسيدم به اين پستش راجع به انشاي علم بهتر است يا ثروت يا وبلاگ؟
ويكدفعه به چندين سال قبل برگشتم يادم مياد هر سال وقتي سال تحصيلي شروع ميشد سر زنگ انشا دبير ها اين عنوان را براي انشا نويسي ميدادند. يكسال دبير انشا عوض شد وآقاي ض كه آدم جوان وعاشق پيشه اي بود دبير ما شد. زنگ اول كمي از خودش بيان كرد واز خانمش كه چطور در دانشگاه با او آشنا شده بود وآخر سر هم يكي از همون عنوان ها را داد تا براي جلسه بعد ما شاگردان انشا بنويسيم. من با چندتا دوستان نگاهي بهمديگر كرديم كه معني اش اين بود كه دوباره روز از نو وروزي از نو. هفته بعد وقتي در منزل نشسته بودم وخواستم انشا بنويسم ديدم دستم پيش نميره. دست آخر چندين جمله انتقادي نوشتم كه خلاصه اش شكفه از اين بود كه هرسال درس انشا همان آش است وهمان كاسه وديگر اينكه هيچ معلمي راه نوشتن صحيح را بما نياموخته وبه اين خاطر هيچكس انگيزه اي براي نوشتن انشا ندارد.
وقتي كه آن به اصطلاح انشا را در مقابل كلاس خواندم بر خلاف انتظار آقاي ض نمره خوبي بمن داد وگفت كه سعي خواهد كه روش را تغيير دهد. از آن بعد گهگاه اشعاري در زنگ انشا خوانده ميشد. آقاي ض چند داستان از كليله ودمنه را بصورت شعر درآورده بود وكتابچه اي تهيه كرده بود كه آنرا بهمه كلاس هديه داد. اين كتاب را بهمسرش هديه داده بود ودر ابتداي آن شعري بود كه اينطور شروع ميشد
نگار من كه لطف زندگاني است گرانمايه تر از نقد جوانيست
واما اين دبير محترم در يكي از زنگهاي انشا كه همه اش در باره شعر وشعرا بود بما گفت كه قديمي ترين خط شعري كه در نوشته ها برجا مانده شعر زير است
آهوي كوهي در دشت چگونه روزا چون ندارد يار بي يار چگونه دوزا
كه روزا ودوزا بمعني خواهد رفت وخواهد دويد است.
البته نميدانم آيا بعد از آن شعر قديمي تري كشف شده يا نه اما اين شعر بعد از چندين وچند سال همچنان در ذهن من باقيست.
در ضمن دوران دبيرستان من در دبيرستان صمصمامي در اراك بود كه يكي از دوستان خوب وبا معرفت من از آن عكسي برايم فرستاه كه از اين قرا ر در حال تعمير است.
*******
يكنفر براي
راوي كامنت گذاشته بود راجع به غمگين بودن موسيقي اصيل ايراني و راوي هم جوابش را در پست آخريش براش نوشته بود. اما با اجازه راوي من هم ميخوام اين تفسير معلم موسيقيم را در باره موسيقي ايراني برايتان بازگو كنم. بگفته او موسيقي ايراني به سه قسمت تقسيم ميشود . موسيقي كه شنيدن آن انسان را به فكر فرو ميبرد, موسيقي كه شنيدن آن انسان را دچار نشاط دروني ميكند وموسيقي كه شنيدن آن بحدي انسان را بطرب مي آورد كه او را برقص ميآود. حال نميدانم تا چه حد اين تقسيمبندي درست است

۵ نظر:

ناشناس گفت...

man hamin alan ke in posto frestady , baraye poste paeen comment gozashtam . omidvaram bebinid va javab bedid.mamnoonam

BA}{AR گفت...

سلام
من هم این داستان آهوی وحشی را از کودکی شنیده ام. چون خاله ام هربار که مناسبتی پیش می آید آن را زمزمه می کند. گویا در کتاب درسی آنها ( پیش از انقلاب ) این مساله نوشته شده بوده است.
در مورد موسیقی ایرانی، راستش باید دید به چه چیزی می گویید موسیقی ایرانی، برای اینکه از بعد از صفویه موسیقی ایران بیشتر در نوحه ها و مراسم سوگواری ( که مجاز بوده اند ) مضمحل شده است. بحث آن بسیار مفصل است و در حوصله این چند خط نمی گنجد.

ناشناس گفت...

That is so true about our music.
I really enjoy your wrtings. I hope you write more.

ناشناس گفت...

خانم مريم ن:
شما كه خود در كشوري زندگي ميكنيد كه حكومت تروريستي دارد و از حكومت تروريست فلسطين (حماس) دفاع ميكنيد كاش ميدانستيد كه بسياري از مردم فلسطين خود شديدا با اين حكومت تروريست مخالفند!! كاش چشمهايتان را باز ميكرديد و حقايق را ميديد. كاش به جاي اشك تمساح ريختن براي مردم فلسطين و دايه دلسوز تر از مادر شدن براي امثال آقاي مراديان كه هموطن شما هستند دل ميسوزانيديد! كاش از خودتان ميپرسيديد آقاي مراديان ها چه قدر در ايران تحت فشار قرار گرفتند كه با وجود عشق به سرزمين مادري مجبور به ترك آن شدند! كاش تعصب چشمان شما را كور نكرده بود!

ناشناس گفت...

اين دبيرستان يا زندان آلكاتراس